
عیبی ندارد اگر حالت خوش نیست نویسنده: مگان دیواین مترجم: آرزو مومیوند, سیدهسارا ضرغامی
279,000 10%
251,000 تومان
بعضی چیزها را نمیتوان درمان کرد؛ فقط باید آنها را به دوش کشید.
در کتاب کمدی الهیِ دانته، ویرژیل راهنمای دانته از جهنم بهسوی برزخ است. وقتی دانته با دیوار بزرگی از آتش روبهرو میشود و وحشت میکند، ویرژیل به او میگوید: «انتخاب دیگری نداری. این آتشی است که میسوزاند، اما از بین نمیبرد.» ولی دانته همچنان میترسد. ویرژیل ترس او را حس میکند، دست روی شانهاش میگذارد و تکرار میکند: «انتخاب دیگری نداری.» دانته نیز عزم خود را جزم میکند و وارد میشود.
همهی کسانیکه زندگی میکنند با این دیوار آتش روبهرو خواهند شد.
همهی ما در مرحلهای از زندگی، سوگ و فقدان را تجربه خواهیم کرد. همهی ما فردی را خواهیم شناخت که با فقدانی بزرگ زندگی میکند. همهی ما، در این تنها نوبتِ زندگیمان، آمدهایم برای عشقورزیدن و ازدستدادن. هیچکس نمیداند چرا، اما همین است که هست. اگر به عشق پایبند باشیم، بهناچار با فقدان و سوگ هم آشنا خواهیم شد. اگر از فقدان و سوگ دوری کنیم، هرگز حقیقتاً عشق را تجربه نخواهیم کرد.
پس چرا فرهنگ ما اندوه را بیماریای میداند که باید درمان شود، آن هم در سریعترین زمان ممکن؟
مگان دیواین در کتاب عیبی ندارد اگر حالت خوش نیست مینویسد: «در فرهنگ ما، شیوهی برخورد با سوگ معیوب است. سوگ نوعی از بدبختی است؛ احساسات وحشتناک و آشفتهای که باید در اسرعِ وقت مرتب شده و پشت سر گذاشته شود. هرکدام از ما در سوگمان احساس کردهایم قضاوت و تصحیحمان کردهاند. نصیحتمان کردهاند که «دیگر به آن فکر نکنیم»، گذشته را پشت سر بگذاریم و به زندگیمان بازگردیم. اما مسئله این است که سوگ «مشکل» نیست که بخواهیم آن را حل کنیم؛ «اشتباه» نیست و نمیتوانیم «درستش» کنیم؛ بیماری نیست که بتوانیم درمانش کنیم.»
باید بدانید که حال شما «خوب» نیست و شاید هیچوقت هم حالتان «خوب» نشود.
ما با مسائلی که در زندگیهایمان رخ میدهد تغییر میکنیم. اینکه از ما انتظار میرود که پساز فقدانی ویرانکننده به حالت عادی برگردیم زمانی دیوانهکنندهتر میشود که بفهمیم چنین انتظاری در هیچ تجربهی دیگری از زندگی وجود ندارد. فقدان و سوگ دیدگاهمان را تغییر میدهد. دنیای ما برای همیشه تغییر میکند و هیچ راهی نیست که بخواهیم به دنیای قبلمان برگردیم. این خواستهای غیرممکن است.
اما اگر سوگ ما هیچگاه بهبود نمییابد و حلوفصل نمیشود، اگر هیچگاه نمیتوانیم آن را پشتسر بگذاریم و به حالت «عادی» برگردیم، چگونه باید به زندگی ادامه دهیم؟
هدف اصلیِ کتاب عیبی ندارد اگر حالت خوش نیست همین است: